راب پایپر، تیا سایروس را در یک باران باران بارانی اغوا می کند و به او پیشنهاد می دهد سوار شود. او شیفته ماشین شاسی بلند مشکی او است و وقتی عضو چشمگیر سیاه پوست خود را آشکار می کند، بیشتر اسیر می شود. تیا هرگز چنین چیزی ندیده است و مشتاق است آن را امتحان کند.