ریتو سن، یک دختر زراعی، هوس یک غذای خنک می کند، اما نگاه داغ شوهرش همه چیز را گرم می کند. او به اتاقش عقب نشینی می کند و سرهمی خود را می ریزد. با ابزارهای پزشکی اش، او به طرز ماهرانه ای خود را با بستنی اذیت می کند و لذت می برد، ناله هایش در سراسر خانه می پیچد.