در حالی که در اتاق قدم می زنم، نامادری خیره کننده ام روی کاناپه دراز می کشد، پاهایش به طرز دعوت آمیزی از هم جدا می شوند. نگاه اغواگرانه اش من را به خود جلب می کند و میل ممنوعی را شعله ور می کند. این آخرین باری است که او گرمای خود را به پسرخوانده اش، متلک وسوسه انگیز زیبایی و میل بالغ پیشنهاد می کند.