وایت گتو با بازی با بوته بزرگش خروس او را مسخره می کند. او استاد اغواگری است، ماهرانه لابیای بزرگش را نوازش می کند، انگشتانش روی کلیشه تپنده اش می رقصند. ناله های او در حالی که خودش را خوشحال می کند، چشمانش روی او قفل می شود، پوزخند شیطنت آمیزی روی صورتش پخش می شود.