مارکوس، یک افسر یونیفورم پوش، کریسی را برای نمایش زشت خود روبرو می کند. او در ابتدا آشفته است، او یک دم دستی داغ ارائه می دهد، سینه های فراوان او را آشکار می کند. برخورد آنها به یک برخورد پرشور و اکتشافی تبدیل می شود و در یک اوج رضایت بخش به اوج می رسد.