خدمتکار دسی خشمگین، شیفته دارایی های بزرگ و پرشور رئیسش، تسلیم خواسته های اولیه او می شود. قرار ملاقات ممنوع آنها آشکار می شود، یکدیگر را با سینه های فراوان و کوچکشان اذیت می کنند و یکدیگر را خوشحال می کنند، که در اوج اشتیاق افسارگسیخته به اوج می رسد.