منشی جوان من، جید ولنتاین، مخفیانه هوس برخوردهای نفسانی می کند. روزانه، او به طور مخفیانه خود را نزدیک میزش نوازش می کند. یک روز شوم، او را در عمل دستگیر کردم و خواستار لذت دهانی شدم. او که قادر به مقاومت نبود، اطاعت کرد و منجر به یک قوس وحشیانه و خشن شد.