در یک اتوبان خلوت، تایر من منفجر شد.یک غریبه مهربان پیشنهاد کمک کرد.من او را به خانه دعوت کردم، به امید سوار شدن.چیزی که پس از آن بود، یک برخورد داغ با یک زن خالکوبی شده بود، ناله های ما تقریبا آشکار شد.این یک داستان لذت غیر منتظره است و تقریبا اشتیاق را گرفت.